مـائده ای آسـمانی به قداسـت "کوثـر "

داستان یک "فلق"

1392/6/19 15:24
182 بازدید
اشتراک گذاری

یا لطیف

سلام. امروز میخوام از یک فلق(نشانه) که برام اتفاق افتاد براتون بگم. شنیدین که میگن هر کسی با یک امام بیشتر عجینه دل ما هم از همون اول در خونه حضرت زهرا گیر کرده بود..

از وقتی باردار شدم خیلی دوست داشتم با دعاهای حضرت فاطمه خودم و فرزندم رو سیراب کنم اما هیچ دسترسی نداشتم البته دعای کامل حضرت رو داشتم  و خیلی دعا میکردم یه جوری بشه  من دسترسی پیدا کنم تا اینکه امروز بهترین هدیه ای که میشه به یه مامان نی نی دار داد رو گرفتم لبخند 

یکی از دوستای خیلی خوبم یه کتاب کوچیک بهم هدیه کرد با عنوان "ادعیه حضرت فاطمه" یه مجموعه کامل از دعاهای روزانه حضرت .. دعای صبحگاهی، هنگام خواب،  دعاهای ایام هفته دعاهای نمابعد از نمازها و...                                                                                 خدایا یعنی اینقدر زود دعام به آسمانت رسید باورم نمیشد از خوشحالی گریه کردم  خجالت

یعنی حضرت زهرا دعای منو شنیدن و این کتابو برام حواله کردن؟ واای خدا

کافیه بخوایم از ته قلب بخوایم به من روسیاه که دادن شما بزرگواران جای خود دارین

مطمئن باشین در حین خوردن دعاها به یاد تک تکتون هستیم چشمک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان حنانه و فاطمه جون
21 شهریور 92 14:25
سلام مریم جون شما اینقدر دلت پاک و زلاله که خانم هم خیلی دوستت داره و سریع حواله ای رو که دوست داشتی رو براتون فرستاده دعاگوی ما هم باش
ادیب
22 شهریور 92 17:33
سلام دوست جون
خیلی جالب بود
و همچنین اینکه نوشته ای : در حین خوردن دعا ها!


سلاام خوش اومدین سرفرازمون کردین خدا حفظتون کنه